تازه دامادی که به سوی شهادت شتافت/تروری که به خاطر کلاه بوقی نافرجام ماند
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۷۵۵۰۰
درست یکسال قبل از شهادتش در پاسگاه شرهانی، هدف تیر منافقین قرار گرفت، ولی کلاهی که به سر داشت سپر جان او شد. اما گویا سرانجام قسمت شهید مصطفی کریمی بود که با اصابت ترکش به سر آسمانی شود.
به گزارش خبرنگار ایمنا، عشقی را که برای رفتن به صحنه جهاد داشت، هیچ نیرویی نمیتوانست متوقف یا کمرنگ کند. کمتر کسی میدانست که او چه مسئولیتی در لشکر دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهید مصطفی کریمی، مسئول مخابرات تیپ یک لشکر امام حسین (ع) در محلهای نزدیک تخت فولاد به دنیا آمد. فطرت و طینت پاکی که داشت و همچنین محله و خانواده مذهبی که در آن بزرگ شد، نقش بهسزایی در تربیت وی داشت. روزهای درس و مدرسه را در اصفهان گذراند. ما با هم در یک مدرسه و یار گرمابه و گلستان هم بودیم. هر کجا بودیم با هم بودیم. فقر فرهنگی و تربیتی در مدارس آن زمان بیداد میکرد. بر خلاف من که شیطنت زیادی داشتم، مصطفی پسر آرام و درسخوانی بود، اما مدیر مدرسه به بهانههای مختلف او را اذیت میکرد. یک روز هم بیخود و بیجهت او را وسط حیاط مدرسه به فلک بست. خاطره تلخ آن روز هنوز هم در خاطرم ماندهاست.
با فرارسیدن روزهای انقلاب دیگر علاقهای به ادامه تحصیل نداشتیم. دغدغه شرکت در فعالیتهای انقلابی برایمان از هرچیزی مهمتر بود. شبها پدرم از ترس اینکه مبادا هدف تیراندازی مأموران شاه قرار بگیریم، درِ منزل را قفل میکرد، اما نمیدانست که هیچ قفلی مانع از رفتن ما نیست. شبانه از دیوارهای خانه بالا میرفتیم تا خودمان را به خیابان برسانیم.
عکسهای امام خمینی (ره) را از قاب در میآوردیم و شبها در کوچه و خیابان و مسجد آنرا با اسپری رنگ روی دیوار حک میکردیم. هر کجا راهپیمایی و تظاهرات بود، ما به سرعت خودمان را میرساندیم. اوج این حضور به ماجرای چهارراه وفایی و مقابله و ایستادن جلوی گارد شاهنشاهی بر میگردد. مصطفی با اینکه از من کوچکتر بود، پا به پای من به دل خطر میزد و پیش میآمد.
من به خاطر احساس مسؤلیت و بزرگی که در قبال او میکردم، او را به عقب بردم و داخل یک جوی پناه دادم و گفتم: همین جا بمان تا برگردم، وقتی که روبهروی مأموران رسیدم، دیدم مصطفی دکمههای پیراهنش را به نشانه شجاعت و سینه سپر کردن مقابل ظلم باز کرده و زودتر از من به صف اول تظاهرات رسیده است. جسارت و دلاوری که در وجود او بود، از همان روزهای نوجوانی خود را نشان داد.
تروری که به خاطر کلاه بوقی نافرجام ماندبا پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی و در سال ۱۳۶۰ از طرف بسیج راهی جبهه شدیم. مصطفی کم کم در قسمت مخابرات لشکر امام حسین (ع) که آن زمان هنوز تیپ بود، شروع به فعالیت کرد. در این میان گاهی به مرخصی هم میرفتیم. مصطفی در مسجد بهشت در محله فعالیت زیادی داشت. یک شب پیش من آمد و گفت: مدتی است که چند نفر مرا تعقیب میکنند، نمیدانم چرا، اما همیشه به دنبال من هستند. من باور نکردم و به او گفتم: شاید خیالاتی شدهای. آخر چرا باید تو را تعقیب کنند؟
همان روزها بود که من برای اعزام به منطقه به سپاه شهر داران منتقل شدم. نزدیک اعزام یکی از دوستان آمد و گفت: مرتضی باید به اصفهان برگردی! آن زمان امکان هیچ تماسی با خانه نداشتم. سراسیمه برگشتم. مصطفی راست میگفت، منافقین در پی کشتن افراد انقلابی بودند. یکی از آشنایان کلید کتابفروشی خود را به مصطفی داده و به مسافرت رفته بود.
او هم با یکی از دوستانش به نام حسین بلالی درون مغازه نشسته بودند که هدف تیر بار اسلحه ژ سه منافقین قرار میگیرند. مصطفی یک کلاه پشمی به سر داشت که اتفاقاً آن روز یکی از آشنایان برای اینکه سر به سر او بگذارد آن را به حالت بوقی درآورده بود. همین حالت برآمدگی کلاه باعث شده بود که آنها به اشتباه بیافتند و به جای سر، کلاه را هدف قرار دهند. سه تیر کلاه را سوراخ کرده بود، اما به سر مصطفی اصابت نکرده بود. چشمهای او بر اثر گاز ناشی از تیرها به شدت قرمز شده بود. دوست مصطفی که روی صندلی مغازه نشسته بود در این حادثه به فیض شهادت نائل شد.
رفتاری بزرگتر از سنش داشتمصطفی خیلی بیشتر از سنش میدانست و رفتاری بزرگتر از خودش داشت، او همیشه سعی میکرد تا وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد. در روزهای جنگ گاهی پیش من میآمد و میگفت: بعضی از بچهها جنگ را با بچهبازی اشتباه گرفتهاند. ما در جایی به سر می بریم که باید بزرگ فکر کنیم و بزرگ عمل کنیم این وظیفهای است که برگردن ما نهاده شده است.
ازدواج درست ۲۴ روز قبل از شهادتدر آخرین روزهای سال ۱۳۶۱ بود که خانواده مقدمات ازدواج من و مصطفی را فراهم کردند. یک مرخصی ۱۵ روزه برای مراسم عروسی گرفت و یک روز مانده به عید نوروز سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد. هنوز چند روزی از ازدواجش نگذشته بود که گفت مأموریت و عملیاتی در پیش است و باید به جبهه برگردد. خانواده خیلی سعی کردند که مانع رفتن او بشوند، اما عشقی که به شهادت داشت و از مدتها قبل در وجود او بود، را هیچ مانعی نمیتوانست کنترل کند. پدرم به من گفت تا مصطفی را برای عزیمت به اتوبوس برسانم، اما من انگار میدانستم که این رفتن، آخرین رفتن اوست به همین علت قبول نکردم مصطفی را ببرم.
چیزی از رفتن او نگذشته بود که خبر شهادتش در پاسگاه شرهانی و در عملیات والفجر یک به ما رسید؛ درست ۲۴ روز پس از ازدواجش. تیرهایی که درست یک سال قبل کلاه او را سوراخ کرده بود مقدمات شنیدن خبر شهادتش را به ما داده بودند، این بار ترکش سر مصطفی را نشانه رفتهبود تا او به عاقبت به خیری و آرزویش که شهادت در راه خدا بود دست پیدا کند.
مصطفی در بخشی از وصیتنامه خود اینگونه نوشته است: «اگر تمام قطرات خونم را رودهای خروشان جنوب در امواج سهمگین خود حل کنند نام خمینی را هرگز از یاد نخواهم برد. اینک که آخرین لحظات عمر کوتاه خودم را سپری میکنم از شما حلالیت میطلبم.»
کد خبر 669596منبع: ایمنا
کلیدواژه: دفاع مقدس شهدای دفاع مقدس شهيد مصطفي کريمي عملیات والفجر یک ترور ضد انقلاب وصیت نامه شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۷۵۵۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فلسطین؛ الگوی آزادی خواهی ملت های مسلمان
دکتر مصطفی باجلال محقق و اندیشمند غنایی در گفتگو با خبرگزاری تقریب با بیان اینکه از جمله عوامل موثردر ایجاد تحول در نظام بینالملل، اتحاد و صفوف فشرده ملت های مسلمان در برابر جهان غرب است، اظهار داشت: مسلمانان باید با وحدت، صفوف مقاومت و اتحاد را فشرده تر کنند. تنها در این صورت می توان انتظار داشت که چارچوب مناسبات بین الملل از منظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دچار تحول اساسی شود و دیگر امکان تداوم بخشیدن به نظام سلطه و زورگویی علیه مسلمانان وجود نداشته باشد.
دکتر مصطفی باجلال با این مقدمه به موضوع منازعه در سرزمین فلسطین از منظر نقض حقوق و قوانین مصرحه بین الملل اشاره کرد و افزود: از منظر قوانین بین الملل، اسرائیل سرزمین فلسطین را به اشغال خود درآورده است و در این رابطه کمترین توجهی به قطعنامه های سازمان ملل متحد مبنی بر عقب نشینی و خارج شدن از سرزمین فلسطین نکرده است. اسرائیل در حالی ناقض قوانین بین المللی بوده است که با اشغال فلسطین عملا قدس را که یک سمبل دینی برای مسلمانان و در عین حال مسیحیان است، به تصرف خود در آورده است.
او با اشاره به اینکه عمل اشغال گری اسرائیل در فلسطین باعث شده است این سرزمین به الگوی آزادی خواهی ملت های مسلمان تبدیل شود، ادامه داد: اسرائیل با تصرف فلسطین، تداوم حیات خود را در ادامه این سیاست و خشونت و آواره کردن مردم فلسطین از سرزمین خود می بیند و کمترین سازشی را قبول نمی کند. این در حالی است که فلسطین و قدس به همه جهان اسلام تعلق دارد و از نظر مذهبی و فرهنگی بسیار حائز اهمیت است.
دکتر مصطفی باجلال همچنین افزود: مسلمانان نباید در برابر فشارهای خشونت آمیز اسرائیل از طریق جنگی که علیه مردم غزه به راه انداخته است، از خواسته های اعتقادی خود در سرزمین های اشغالی عقب نشینی کنند زیرا این اقدام دقیقا در مسیر خواسته این رژیم است. در این صورت اختیار کامل امور فلسطین به دست اسرائیل خواهد افتاد و رهبران آن میتوانند اهداف توسعه طلبانه خود را در منطقه ادامه دهند و به یک تهدید دائمی برای همه کشورهای مسلمان تبدیل شوند.